نوشته اصلی توسط
Ghazal_m
سلام با تشکر از راهنمایی ها شما ، پس من ماوجه شدم که نباید دیدگاه ایشون رو مورد تمسخر یا بی اهمیت جلوه بدم
از طرفی ایشون اجازه صحبت در این مورد رو نمیدن و کلا عصبانی هستن که چرا برادرت عالم و آدم رو گذاشته رفته سمت این خانواده .
از لحاظ فرهنگی و شخصیتی در طبقه بالاتری قرار داریم و براشون انتخاب برادرم غیر منطقی هست و این دو تا موضوع باهم قاطی شده و باعث عصباتیتش شده .
وقتی اجازه صحبت نمیده پس هرکار کنم بیشتر حسلس میشه .
ضمن اینکه ایشون در جریانه که من به اون اقا اصلا علاقه ای نداشتم و اصلا در حد خودم نمیدونستم ایشون رو و چرا الان باید بودنمون تو یه جمع برای من حساسیت زا باشه از نظرشون ؟؟؟
از طرفی برادرم در این مورد با اون دختر خانوم صحبت کردن و ایشون گفتن این قضیه برای سالها پیشه و همه فراموش کردن .
البته این هم بگم که این آقا روز ازدواجش و ارایشگاه و مراسماتش رو با روز و مراسمات من هماهنگ کرد ولی چون اونموقع همسرم هدفش ازدواج با من بود واکنش منفی به این موضوع نشون نداد ولی احتمالا الان براش تداعی میشه دوباره .
حالا الان من نمیدونم چکار کنم چون نمیزاره باهاش صحبت کنم میگم بنظرتون بهتر نیست از پدرم در این مورد کمک بگیرم تا باهاش صحبت کنه ؟؟؟